محسن توکلیان
شهادت حضرت رقیه علیها سلام
نگهم کن یاحسین تا به کربلا آیمبه دیدار آن ضریح باصفا آیمچه شبها تا سحر از عشقت دعا کردم غم عشقت را تمنا از خدا کردممست حسینم من دیوونه عباس ، مست حسینم من دیوونه عباس
فراق نرگس مستت میکُشد ما را غم چشم می پرستت میکُشد ما راغرق عصیانم تو بگذر از گناه من رحمت آور بر من و روی سیاه مننفروشم بر دو عالم تار موی تو به سر آمد عمر من در جست و جوی تومست حسینم من دیوونه عباس ، مست حسینم من دیوونه عباس
ز شراب ساغر چشم تو سرمستم به سر زلف پریشان تو دل بستمچه ز من سر زد که از چشم تو افتادم هرچه گِرد آوردم ای زیبا ز کف دادمبی تو گر خُلد برین باشد نمیخواهم گر دوعالم نازنین باشد نمیخواهممن سگ بی ابروی کوی عباسم صید دام طره گیسوی عباسماز اباالفضل و حسین حاجت نمیخواهم که گرفتار رخ آن شاه و آن ماهممن خراب چشم شهلای اباالفضلمدر هوای قد رعنای اباالفضلمدل که سودای حسین دارد چه غم داردعشق سیمای حسین دارد چه کم داردمست حسینم من دیوونه عباس ، مست حسینم من دیوونه عباس