پیله ور
مشهد الرضا
پاره پاره دلم لخته خون حاصلم مادر مادر مادر بنگر که همسرم آخر شد قاتلم مادر مادر مادرعمریه که پیر کوچه ام تیره شده روزگار من داره میشه راحت حسنت سر اومده انتظار منسهم تو شد گوش پاره سهم حسن شد نظارهبهم نمودی اشاره تو کوچه دستت گرفتم تو گفتی و من شنفتم به بابا چیزی نگفتمای وای امون از غریبی ای وای امون از غریبی ای وای امون از غریبی
سیر از زمونه ام غربت نشونه ام مادر مادر مادر مادر ببین که من غریب خونه ام مادر مادر مادرمی بینی بهارمو خزون بیا که به دل تویی حبیب از روزی که توی کوچه ها افتادی بهم میگن غریبتا حالا طاقت آوردم کاشکی همون جا میمردمجای تو سیلی میخوردم کبود میشد صورت من کمون میشد قامت من تموم میشد حسرت منای وای امون از غریبی ای وای امون از غریبی ای وای امون از غریبی
مادر تو خونمه الان مهمونمه زینب زینب زینبتشتی برام بیار بر لب این جونمه زینب زینب زینبداری میبینی تو لخته خون گریه نکن اینجا خواهرماشک چشماتو بزار واسه کرببلا و برادرممی بینی صد پاره پیکر تو خاک و خون جسم بی سررو نیزه رأس برادر میری اسارت به شامُ میخوری سنگ از رو بامُ می بینی بزم حرامُای وای امون از غریبی ای وای امون از غریبی ای وای امون از غریبی